خواهی-نشوی-همرنگ-رسوای-جماعت-شو

خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو

خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو

چرا نباید همرنگ جماعت شویم؟

خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو

کلاغ ها خیلی ناراحت بودند. کبوترها وقتی در آسمان میپریدند کسی به کلاغها توجه نمیکرد، یک روز بزرگ کلاغها همه را دعوت کرد. موضوع جلسه همفکری برای حذف کردن کبوترها از آسمان بود و محل جلسه هم بیرون شهر روی درخت خشکیده ای دور از چشم کبوترها. کلاغ ها یکی یکی آمدند و روی شاخه های درخت نشستند. بزرگ کلاغ ها جلسه را شروع کرد تا وقتی که این کبوترها در آسمان می پرند کسی به ما توجهی نمیکند باید فکری کنیم من شما را دعوت کرده ام که هر نقشهای به ذهنتان میرسد بگویید . هر کدام از نقشه ها که بهتر بود آن را اجرا میکنیم.

خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو

یکی از کلاغها گفت: بهترین کار این است که با شاهین ها صحبت کنیم. همه میدانند که شاهینها در شکار پرنده های در حال پرواز مهارت خیلی زیادی دارند. اگر بتوانیم آنها را راضی کنیم که به کبوترها امان ندهند و همه را شکار کنند خیالمان راحت میشود و آسمان برای خودمان می شود.

بزرگ کلاغ ها گفت: شاهین های دستی در خانه های مردم زیادند. آنها با شاهین های دیگر دوست هستند اگر شاهین های دیگر از نقشه ما به شاهین های خانگی خبر بدهند مردم حسابمان را میرسند پس این نقشه را نمیشود اجرا کرد. هر کلاغی حرفی زد؛ اما هیچ یک از آنها نتوانست کلاغ بزرگ را قانع کند.

کلاغ باهوش گفت:

یکی از کلاغها که به باهوشی معروف بود بعد از این که کلاغ های دیگر حرفی برای گفتن نداشتند از بزرگ کلاغها اجازه گرفت و نقشه اش را گفت: باید کاری کنیم که کبوترها پرواز کردن را کنار بگذارند.

بزرگ کلاغها :گفت مگر میشود؟ کبوتر باید پرواز کند راه رفتن برای او سخت و طاقت فرساست یک مقدار که راه برود باید بپرد او در لانه خودش راه می رود؛ اما از لانه که بیرون می آید در دل آسمان پرواز میکند. تازه یک عالمه خطر هم دارد سگ و گربه در این جا زیاد است. نمیشود کبوترها را این گونه فریب داد.

کلاغ باهوش :گفت برای این هم نقشه دارم.

بزرگ کلاغها :گفت چه نقشه ای؟

کلاغ باهوش گفت: بعضی از ما با بعضی از کبوترها دوست هستیم باید دوستی مان را با آنها بیشتر کنیم و گهگاهی از آنها بخواهیم که به جای پرواز با هم چند قدمی راه برویم بزرگ کلاغ ها گفت: از تو بیشتر از اینها توقع داشتم چه قدر ساده ای! این را میگوییم و آنها هم قبول میکنند که راه بروند و پرواز نکنند!

کلاغ باهوش گفت کمی صبر کن هنوز نقشه ام تمام نشده ، وقتی که کبوترها به همراه دوست کلاغشان راه میروند کلاغهای دیگر باید بیایند و حسابی از آنها تعریف کنند و بگویند: به به عجب کبوتری! چه قدر شجاع! اصلاً کبوتر روی زمین ابهت و زیبایی دیگری دارد! کلاغ ها به کبوترهای روی زمین که میرسند، باید احترام کنند. حتی اگر کلاغی در آسمان پرواز میکرد و کبوتری را روی زمین دید باید فرود بیاید و به او احترام بگذارد.

بزرگ کلاغ ها ساکت بود و گوش میداد مثل این که نقشه کلاغ باهوش را میپسندید!

کلاغ باهوش ادامه داد کلاغهایی هم که در آسمان پرواز میکنند ، باید با کبوترهای آسمانی حرف بزنند و از ابهت و زیبایی کبوترهای زمینی بگویند. به کبوترهای آسمانی باید بی احترامی کنند و بد نگاهشان کنند. مطمئن باشید اگر مدتی این کار را انجام دهیم کبوترها قید آسمان را خواهند زد. همین که حرف کلاغ باهوش تمام شد بزرگ کلاغها دستور داد که همه به افتخار کلاغ باهوش قار قار کنند. کلاغ ها همه یک صدا قار قار کردند و کلاغ باهوش هم خوشحال شد.

بزرگ کلاغ ها، کلاغ هایی را که دوست کبوتر داشتند مأمور کرد که هر چه زودتر نقشه را آغاز کنند. آنها هم دست به کار شدند. مدتی گذشت کبوترها که دیگر باور کرده بودند روی زمین زیباترند میلشان به پرواز هر روز کمتر از دیروز میشد. کلاغ ها هم خسته نمی شدند و دائم از ابهت و زیبایی کبوترهای زمینی می گفتند. کبوترهای زیادی خوراک گربه ها و سگها شدند؛ اما همچنان کبوترها راه رفتن روی زمین را ترک نکردند!

کبوترها بیمار شده بودند

هر چه کبوترهای آسمانی میگفتند: کبوتر اگر پرواز نکند بیمار میشود! کبوترهای زمینی گوش نمیدادند. سختی و بیماری را تحمل میکردند؛ اما پرواز نمیکردند روزی بزرگ کلاغ ها دستور داد که دیگر کاری به کبوترها نداشته باشید؛ زیرا خودشان هم به کبوترهای زمینی احترام میگذارند و کبوترهای آسمانی را تحقیر میکنند ،آسمان سیاه شده بود کلاغها آسمان را فتح کرده بودند.

منبع :کتاب من دیگر ما جلد 13 (نوشته آقای محسن عباسی ولدی)

من می نویسم تفسیر با شما!

ما دوست داریم نظرتان شما را بشنویم.

مطالب مرتبط با این نوشته را بخوانید:

بلور های شیطانی می دونستی شیطان یک بلور ساز حرفه ای هست؟

رنج تلخ رنج شیرین رنج مقدس! چگونه در مقابل رنج سرسخت شویم؟

می دونستی باور چقدر قدرت دارد؟ اثبات قدرت باور با پیاز!

چرا خدا انسان ها را محتاج یکدیگر آفرید؟

می دونستی کسب و کار در اسلام مقدسه؟ مگه مومن خرید و فروش می کنه؟

تله ای به نام موفقیت | معنی واقعی پیشرفت و موفقیت چیست؟!

تربیت نکردن بهتر از بد تربیت کردنه!

یک دیدگاه بگذارید

آدرس ایمیل منتشر نمیشود